متولد مرداد

درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند

متولد مرداد

درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند

فرصت

همیشه چوب اعتمادهایی را می خوریم
که به احساسمان کرده ایم
کاش به عقل هم فرصتی می دادیم...

آرام تر...

آرام تر سکوت کن...
صدای بی تفاوتی هایت آزارم می دهد...

آب گل آلود

اگر دیگر همه از آب گل آلود ماهی میگیرند،

از بدیشان نیست،
آبهای تمیز دیگر ماهی ندارند.

نکته

نکته ای جالب برای آنانی که می خواهند زندگی

خود را صد در صد بسازند

اگر A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z برابر باشد با
۱, ۲, ۳, ۴, ۵, ۶, ۷, ۸, ۹, ۱۰, ۱۱, ۱۲, ۱۳, ۱۴, ۱۵, ۱۶, ۱۷, ۱۸, ۱۹, ۲۰, ۲۱, ۲۲, ۲۳, ۲۴, ۲۵,۲۶

آیا برای خوشبختی و موفقییت تنها تلاش سخت کافیست؟ تلاش سخت (Hard work)

H+A+R+D+W+O+ R+K
8+1+18+4+23+ 15+18+11= 98%

آیا دانش صد در صد ما را به موفقییت می رساند؟ دانش (Knowledge)

K+N+O+W+L+E+ D+G+E
11+14+15+23+ 12+5+4+7+ 5=96%
عشق چگونه؟ عشق (Love)
L+O+V+E
12+15+22+5=54%

خیلی از ما فکر می کردیم اینها مهمترین باشند مگه نه؟ پس چه چیز ۱۰۰% را می سازد؟؟؟ پول (Money)

M+O+N+E+Y
13+15+14+5+25= 72%

رهبری (Leadership)
L+E+A+D+E+R+ S+H+I+P
12+5+1+4+5+18+ 19+9+16=89%

اینها کافی نیستند پس برای رسیدن به اوج چه باید کرد؟ نگرش (Attitude)

1+20+20+9+20+ 21+4+5=100%

آری اگر نگرشمان را به زندگی، گروه و کارمان عوض کنیم زندگی ۱۰۰ % خواهد شد.
نگرش همه چیز را عوض می کند، نگاهت را تغییربده چشمهایت را دوباره بشوی همه چیز عوض میشود

حرف های گه گاه...

آدم گاهی می خواهد حرف بزند؛

اما نمی داند با چه کسی ! پس لال می شود!
خفه می شود.
وقتی که هر که هست نمی فهمدت و هر که می فهمدت نیست.

شک

به هر آسمانِ زلالی شک دارد؛

گنجشکی که با سر به پنجره خورده است …!

حق

آدمی فقط در یک صورت حق دارد؛

به دیگری از بالا نگاه کند؛

و آن هنگامی است که بخواهد؛

دست دیگری که بر زمین افتاده بگیرد تا او را بلند کند …

حیرت

چه زیبا نقش بازی می کنیم …

و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان می شویم ؛
حتی خدا هم
از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است …

آنطوری که باید ...

خسرو شکیبایی می گفت:

بعضی وقت ها یکی طوری می سوزونتت
که هزار نفر نمیتونن خاموشت کنن،
بعضی وقت ها یکی طوری خاموشت میکنه
که هزار نفر نمیتونن روشنت کنن.

زمانه ایست که خیلی چیزها آنطوری که بود یا باید باشد نیست.

نمایش

این روزهــــایم به تظاهر می گذرد…
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به شادی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست…
اما . . .چه سخت می کاهد از جانم این “نمایش”

می توان بود؟…

“کاش هرگز بزرگ نمی شدیم”

چشمهایت را ببند

به دوران کودکیت برگرد

بچه که بودی از زندگی چه میدانستی؟

نگاهت معصوم بود،

و خنده های کودکانه ات از ته دل،

بزرگترین دلخوشی ها داشتن اسباب بازی دوستت، پوشیدن کفش بزرگترها

و حتی خوردن یک تکه کوچک شکلات.

بچه که بودی حسادت، کینه و نفرت در قلب کوچکت جایی نداشت،

دوست داشتنت پاک و بی ریا بود،

و بخشیدنت با رضایت ،

چاره ناراحتی ات لحظه ای گریستن بود و بس، و این پایان تمام کدورت ها می شد،

و می خندیدی و در دنیای خودت غرق می شدی!

چه شد؟

بزرگ شدی؟؟

نگاه معصومت سردرگم شد،

و خنده هایت از سر اجبار،

اگر حسود نشدی، اگر کینه به دل نگرفتی، و اگر متنفر نیستی ،

یاد گرفتی که ببینی و تجربه کنی و مغموم شوی

می بخشی در حالی که رنجیده ای،

با تمام وجود گریه میکنی اما از ته دل نمی خندی،

برگرد !

باز هم کودکی باش سبکبار

روحت را آزاد کن

به خودت کمک کن تا از سردرگمی ها رها شوی،

تا بتوانی دوباره نفسی بکشی،

بخواه که تنها خودت باشی،

می توانی، تنها اگر بخواهی

باز هم زندگی کن،

در انتظار لبخند گرم کودکانه ات

می توان بود؟….

تنهایی

تنهایی،

شاخه‌ی درختی‌ست پشتِ پنجره‌اَم

گاهی لباسِ برگ می‌پوشد

گاهی لباسِ برف

اما، همیشه هست!

گفته ها و نگفته ها...

همیشه یادمون باشه که نگفته ها رو میشه نگفت

اما گفته ها رو نمیشه پس گرفت...

این روزها

سعی نکن متفاوت باشی

فقط سعی کن که خوب باشی

این روزها خوب بودن به اندازه ی کافی متفاوت هست

تا کـــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟؟؟؟

آدمــها کنــارت هستند . . . تا کـــی؟ تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !

از پیشــت میروند یک روز . . . کدام روز ؟ وقتی کســی جایت آمد !
دوستــت دارند . . . تا چه موقع ؟ تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه ! نه . . . ! فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. . . و این است بازی باهــم بودن . . .

נنیــا

ــاے گـذاݜتنـ נر נنیــا یعنـے قبوڵـ بازے

یـعنی تن سـپرנن بـﮧ آنچـﮧ قــاعـנه زندگی اسـت

چـﮧ خوب ۅ چـﮧ بـנ!

زندگـے هـزاړ چـهرهـ ۅ ړنـﮚ נاړנ

ڪﮧ گـــاهـے بړ ۅفق مـړاנ اسـت

ۅ گــاﮧ عـــذابـ آۅړ.

سکوت

سکوت …

و دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دل من است
به تو …
سکوت را دوست دارم
به خاطر ابهت بی پایانش …

اولویت

هیچکس سرش شلوغ نیست همه چیز بستگی به ” اولویت ها” دارد…

دانش آموز و خانم معلم

پسرم بیا پای تخته به چند تا سوال جواب بده

بفرمایید بپرسید خانم معلم
جانداران به چند گروه تقسیم میشن ؟: چهار گروه خانم معلم
به نظرم اشتباه جواب دادی ولی حالا بشمار ببینم : گیاهان ، حیوانات ، انسانها و بچه ها
معلم : بچه ها مگه انسان نیستن ؟
… حق با شماست خانم معلم پس میشن سه گروه
خیلی خوب دوباره بشمار: گیاهان ، حیوانات و بچه ها
پس انسانها چی شدن : اونایی که قلباشون پر از عشق و محبت بود تو گروه بچه ها موندن بقیه هم رفتن به گروه حیوانات خانم معلم …!!!

پانتومیم

زندگی پانتومیم است, حرف دلت را به زبان بیاوری باخته ای..

مجسمه ای به نام من

بیا آخرین شاهکارت را بین ….

مجسمه ای ساختی دیدنی….
خیره به دور دست….
شاید غرب… شاید شرق….
معشوق یک نگاه…
مفعول یک گناه…
مدفون یک خاطره…
خرده هایش را باد میبرد….
بیا آخرین شاهکارت را ببین….
مجسمه ای دیدنی ساخته ای به نام….
من….
من….

قسمت

چه کلمه مظلومیست…

“قسمت ”
تمام تقصیر ها را به گردن میگیرد…

گاهی

گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن…

میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری…

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!

اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی .

درد

“درد”

بگذار بیاید
بگذار بیاید
از در / از دیوار / از کنج و کلید
از هرطرف که می خواهد

درد درد است
دل، خوش مکن به وارونه خواندنش
تنها تویی و تنهاییت
تویی و باران پشت پنجره

دوربین رابچرخان
کلید را لمس کن
حرکت!

زندگی آغاز میشود و دیگر بار در شکوه چشمانت و وجود پرمهرت
دستهایت برای گشودن درهای جهان کافی ست
باورکن چنان همیشه
خدا را صبورانه باور کن.