متولد مرداد

درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند

متولد مرداد

درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند

حرف های نا خوانده

گاهی برای او

چیزهایی می نویسی
بعد پاک می کنی
پاک می کنی
او هیچ یک از حرف های تو را
نمی خواند
اما تو
تمام حرف هایت را گفته ای...
(مورات حان مونگان)

دلخواه من

دلم ﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ...

ﻧﻪ ﺩﺭﻭﻏﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ...
ﻧﻪ ﺍﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ...
ﻧﻪ ﺑﺰﺭﮔﻬﺎﯼ ﭘﺮﺍﺩﻋﺎ...
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺩﺍﻍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ,
ﮐﻪ ﺑﺸﻮﺩ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪ..

تنوع

مشکل اینجاست،

همیشه آدم های تنوع طلب
دست می گذارند رو آدمهای وفادار!

قیمت خرید

دزدی لباسی را ربود و به بازار برد تا بفروشد.

در بازار لباس را از او دزدیدند.

در راه بر گشت، رفیقش از او پرسید:

” لباس را چند فروختی؟ ”
گفت :

” به همان قیمت که خریده بودم!"

صاف باش

فکر میکردم اگه قلبم باهات صاف باشه همه چی حله،

ولی اشتباه فکر میکردمو جاش دهنم صاف شد.

شادی

بودم! دیدم با دیگری شادتری رفتم........

به تو چه!!!!!

خدابیامرز بخشى از آرامش زندگیشُ مدیون به تو چه هایى بود

که قبل از همه به خودش میگفت!

رنجش

نرنجم که بادیگری خو کنی/تو با من چه کردی که با او کنی

نقطه

از ذهن تا دهن فقط یک نقطه فاصله است
تا ذهنت را باز نکردی...
دهنت را باز نکن...

دعا

برای خودت دعا کن که آرام باشی؛

وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی.
تا طوفان از آرمش تو آرام بگیرد

تغییر

بخاطر مردم تغییر نکن...

این جماعت هر روز تورا جور دیکری میخواهند

جور دیگر

سهراب گفتی:

چشمها را باید شست.... شستم
گفتی جور دیگر باید دید... دیدم.
گفتی زیر باران باید رفت..... رفتم
او نه چشم های خیسو شسته ام را.... نه نگاه دیگرم را... هیچ کدام را ندید!
فقط در زیر باران با طعنه خندید و گفت:
دیوانه ی باران ندیده!!

شجاعت

شجاع باش

حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی
هیچکس نمی تواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد...
(جکسن براون)

سال یازدهم عمر

یازده سالگی، تنها این عیب را داشت

که دیگر نمی شد ده ساله بود،
و ده سالگان هرگز این را نفهمیدند............

عادت

عادت ندارم درددلم را به همه کس بگویم ‍‍‍‌‌

پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم

تا همه فکر کنند نه دردی دارن نه قلبی...

دلخوشی

هرچه بی وفایی کرد به دلخوشی بودنش با خود گفتم:

این نیز بگذرد...
لعنت به من که حتی یک بار هم نگفتم
او نیز بگذرد..

توقف

هر ﺍﺯ ﮔﺎﻫﻲ ﺗﻮﻗﻒ ﺩﺭ ﺍﻳﺴﺘﮕﺎﻩ ﺑﻴﻦ ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﻨﺎﺳﺒﻲ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﺪﻥ ﻣﺴﻴﺮ ﻃﻲ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻦ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﭘﻴﺶ ﺭﻭ،
ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﺮﻓﺖ...

آرزوی مشترک

لاک پشت صد ها بار توبه می کرد

اگر می دانست، بیرون آمدن از لاک
آرزوی مشترکی است، بین او و عقاب بالای سرش...

لال

آدم ها لالت می کنند...

بعد هی می پرسند...
چرا حرف نمی زنی
این خند دار ترین نمایشنامه ی دنیاست.

آدم باش

تومیتوانی هرگونه بودن را که بخواهی باشی انتخاب کنی،

اما آزادی انتخاب تو باید در چهارچوب حدود انسان بودن محصور باشد...

هر چه میخواهی باش اما...

آدم باش...

شاد باش

شاد باش.

بگذار اوازه ی شاد بودنت انچنان بپیچد که رو سیاه شوند

انانی که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند.

حرف

گاه یک حرف

یک زمستان آدم را نگه می داردو
گاه یک حرف
یک عمر آدم را سرد می کند...

همیشه

همیشه....

در زمان غلط در جای درست بودیم.... در زمان درست در جای غلط بودیم
و همیشه...
همینگونه با هم بودن را از دست دادیم....

زوزه

وقتی با گرگها زندگی میکنی. زوزه کشیدن را بیاموز!

من در سرزمینی زندگی میکنم که تنها :خدایش :از پشت خنجر نمیزند.