-
مجازی
پنجشنبه 14 فروردین 1393 03:44
اسمش را می گذاریم دوست مجازی اما آن سو یک آدم حقیقی نشسته خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش نگرانش می شوم دلتنگش می شوم وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود مطمئن می شوم که حقیقیست هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده...
-
ناچار؟؟!!!
شنبه 9 فروردین 1393 01:29
مردی صبح گاهان برای ادای نماز صبح روانه مسجد شد در راه پایش سر خورد و در گودالی اب فرود آمد به منزل برگشت و پس از تعویض لباس دوباره روانه مسجد شد . دوباره همانجا سر خورد و به گودال افتاد. مرد به سوی خانه برگشت برای بار سوم لباس پوشید و روانه خانه خدا گردید وقتی به گودال آب رسید دید مردی فانوس به دست منتظر او ایستاده...
-
خدای من!
شنبه 9 فروردین 1393 00:57
خدای من! در هر ثانیه ای که میگذرد... بیشمار نعمت برما ارزانی کردی! طپش قلب... دم و بازدم... دیدن... شنیدن... نبض زدن ها! پلک زدن! فکرکردن و و و چقدر بیتفاوت میگذرم... و از نداشته هایی که صلاحم نبوده... پیشت گله و شکایت میکنم!
-
وقتی....
چهارشنبه 6 فروردین 1393 01:04
وقتــ‗__‗ــی گیــ‗__‗ــج می شــ‗__‗ــدم بـه کلــ‗__‗ــمات پنــ‗__‗ــاه میبــ‗__‗ــردم... امــ‗__‗ــان از امــ‗__‗ــروز کــ‗__‗ــه کلمــ‗__‗ــات خودشــ‗__‗ــان هم گیــ‗_‗ــج شــ‗__‗ــده اند
-
یادم باشد
سهشنبه 5 فروردین 1393 20:18
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان...
-
کمی...
چهارشنبه 28 اسفند 1392 23:41
کمی با من بنشین ... تا در آن نقشه جغرافیایی عشق ، تجدید نظر کنیم ... بنشین تا ببینیم ... تا کجاها مرز چشمان توست ... تا کجاها مرز غمهای من ... کمی با من بنشین تا بر سر شیوه ای از عشق به توافق برسیم ...
-
تبریک
چهارشنبه 28 اسفند 1392 23:39
از خدا میخوام نه تنها سال 93 بلکه تمام سال های پیشرو تمام ایرانی های عزیز ، تنشون سالم باشه، دلشون خوش باشه، دستشونم تو جیبشون. عید همه مبارک
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 اسفند 1392 21:56
برای پایانات لحظه ها رو می شمرم سال 92 بری دیگه بر نگردی. آمـــــین
-
پس…
چهارشنبه 28 اسفند 1392 01:54
اه چقــدر لاغری !!! تو چرا انقــدر چاقی !!! قدشو چه کوتولست !!! انقدر درازه یاد نردبون میوفــتم!!! وااا هیکلش همش آمپوله…چه تن لشی داری پاشو یه باشگاه برو !!! نیگا چجوری حجاب کرده دختره ی اُمل.. اینو…چه بی حجابه دختره ی خراب !… خلاصــه این جماعــت از هر چیزی برای مسخره کردن شما استفاده می کنن…! اینا همونایی هستن که...
-
آخرین روز
چهارشنبه 28 اسفند 1392 01:52
چرخ گردون چه بخندد چه نخندد تو بخند؛ مشکلی گر که تو را، راه ببندد تو بخند؛ غصه ها فانی و باقی، همه زنجیر به هم؛ گر دلت ازستم و غصه برنجد تو بخند. درآخرین روزهای آخر سال، برای همه دوستان بهترینها را آرزومندم
-
دل !!!
دوشنبه 26 اسفند 1392 01:28
راز این داغ نه در سجدهی طولانی ماست بوسه ی اوست که چون مُهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست
-
حتی اگر...
یکشنبه 25 اسفند 1392 23:56
نسیم وصال برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم… اگر چه نگاهت آرامم می کند محتاج سخن گفتن با تو نیستم… اگر چه صدایت دلم را می لرزاند محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم… اگر چه برای تکیه کردن ، شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است! دوست دارم ، نگاهت کنم … صدایت را بشنوم…به تو تکیه کنم دوست دارم بدانی ، حتی اگر کنارم...
-
...
یکشنبه 25 اسفند 1392 19:47
مردم اغلب بی انصافند ولی آنان را ببخش… اگرمهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ولی مــــهــــربــــان باش… نیکی های امروزت را فراموش می کنند ولی نــــیـــکـــوکـــار باش… درنهایت می بینی که هر آنچه هست همواره میان تو وخداوند است… نه میان تو ومردم.
-
دچار
یکشنبه 25 اسفند 1392 12:09
چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی چقدر هم تنها! خیال میکنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی دچار یعنی عاشق و فکرکن که چه تنهاست اگرکه ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد همیشه فاصله هست… دچار باید بود… دچار
-
یه روزی…
یکشنبه 25 اسفند 1392 11:54
یه وقتایی باید رفت…! اونم با پای خودت…! باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…! درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…! ولی بدون… یه روزی… یه جایی… بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی
-
ﺍﺻــﺮﺍﺭ !?
یکشنبه 25 اسفند 1392 11:53
ﻭﻗﺘـــﯽ ﻧﺨـــﻮﺍﺳﺘﺖ ... ﺁﺭﻭﻡ ﺑـﮑــﺶ ﮐـﻨـــــﺎﺭ ... ﻏــــﻢ ﺍﻧـﮕﯿـــــﺰ ﺍﺳـﺖ ﺍﮔـــﺮ ﺗـــﻮ ﺭﺍ ﻧـﺨـــﻮﺍﻫـــﺪ؛ ﻣﺴـــﺨـﺮﻩ ﺍﺳــﺖ ﺍﮔـــﺮ ﻧﻔﻬﻤــــﯽ؛ ﺍﺣــﻤﻘـــﺎﻧـــﻪ ﺍﺳــﺖ ﺍﮔــــﺮ ﺍﺻــﺮﺍﺭ ﮐـﻨـــﯽ
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 اسفند 1392 19:30
گر من ز می مغانه مستم هستم گر عاشق و رند و می پرستم هستم هر طایفه ای ز من گمانی دارد من زان خودم چنان که هستم هستم
-
لیاقت!!!
چهارشنبه 21 اسفند 1392 00:31
حاجتی در دل بی تابم داشتم… به دل گفتم : لیاقت برآورده شدن خواسته ات را نداری وگرنه از تو حرکت و از خدا برکت و خدا هم برایت برآورده اش میکرد. دل گفت : مگر آنچه را که تا بحال خدا به تو داده است لیاقتش را داشته ای ! و مگر او تا بحال در بذل نعمت هاش به لیاقت تو نگاه می کرده است ؟! …. و قسم می خورم که راست می گفت .
-
تنهـــــــــــــــائی!!!
یکشنبه 18 اسفند 1392 00:56
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی غذایت را سرد می خوری ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام! لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی! ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی! شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد! تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که...
-
رضایت!!!
یکشنبه 18 اسفند 1392 00:53
در زندگی هرکسی را که دوسـت بـداری از او ضعیف تری زیرا برای “راضـی نگـه داشتـنش” حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی… مـن و تـو از همان روز اول، محکوم به از دست دادن بودیم! تـو، همان یک ذره احسـاسـت را… و مـن…
-
جاودانه بمان...
یکشنبه 18 اسفند 1392 00:44
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت … دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا میکند … پس خود را گناهکار مبین من عیسی نامی را میشناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد … و تنها یکی سپاسش گفت!!! من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده … یکی سپاسش می...
-
در آغوشاَم بگیر
سهشنبه 13 اسفند 1392 23:40
در من گلّهای اسب وحشی تاخت میکند در تو رودخانهای آرام میگذرد پیش از آنکه از تو بگذرم در آغوشاَم بگیر رامَم کن ! رضا کاظمی
-
گاه
دوشنبه 12 اسفند 1392 00:40
زندگی گاه سخت میشود…! گاه تنها,تنهایی آرامش می اورد.. گاه گذشته اذیتم میکند… گاه هوایت دیوانه ام میکند.. این `گاه ها`…گهگاه تمام روز و شب من میشوند.. آنوقت بغض راه گلویم را میگرد درست مثل همین روزها
-
... کجاست؟؟؟
دوشنبه 12 اسفند 1392 00:38
هم سخن بسیار دیدم همره همدل کجاست عالم از دیوانه پر شد مردم عاقل کجاست از خدابرگشتگان همراز اهریمن شدند دشمن حق می خروشد دشمن باطل کجاست همرهان رفتند و ره باریک و مقصد ناپدید من به یاران کی رسم ای رهروان منزل کجاست موج می کوبد به کشتی می کند دریا خروش در دل شب راه را گم کرده ام ساحل کجاست این گواهان جمله سود خویش می...
-
برای یکی از بهترین دوستانم
چهارشنبه 7 اسفند 1392 22:27
شادباش نه یک روز بلکه هزاران سال بگذار آوازه شادبودنت چنان در شهر بپیچد که روسیاه شوند آنان که بر سر غمگین کردنت شرط بسته اند
-
هدیه
چهارشنبه 7 اسفند 1392 22:26
بزرگترین هدیه ایی که میتوان به کسی داد ؛ زمان است ! هنگامی که برای یک نفر وقت می گذاری، قسمتی از زندگیت را به او می دهی که دیگر باز پس نمی گیری!
-
قطعه ای خواندنی از شل سیلوراستاین
چهارشنبه 7 اسفند 1392 22:20
گاهی بعضی ها با ما جور در می آیند، اما همراه نمی شوند، گاهی نیز آدم هایی را می یابیم که با ما همراه می شوند اما جور در نمی آیند. برخی وقت ها ما آدم هایی را دوست داریم که دوستمان نمی دارند، همان گونه که آدم هایی نیز یافت می شوند که دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداریم. به آنانی که دوست نداریم اتفاقی در خیابان بر می...
-
چه می دانستم
سهشنبه 6 اسفند 1392 00:06
من گمان میکردم دوستی همچون سروی سرسبز چهار فصلش همه آراستگی است من چه می دانستم هیبت باد زمستانی هست من چه می دانستم سبزه می پژمرد،از بی آبی من چه می دانستم دل هر کس دل نیست قلب ها ز آهن و سنگ قلب ها بی خبر از عاطفه اند
-
دیوار غرور
پنجشنبه 1 اسفند 1392 23:16
ما بدهکاریم به یکدیگر به تمام دوستت دارم هاى ناگفته اى که پشت دیوار غرورمان ماندند و ما آنها را بلعیدیم تا نشان دهیم منطقی هستیم!!! غــــــــــــــــــــــرور
-
فقط خودم
پنجشنبه 1 اسفند 1392 23:09
این روزها بیشتر از هر زمانی دوست دارم خودم باشم !! دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم و نه هراس از دست دادن را …..هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد دلم هوای خودم را کرده است …