-
بیزاری...
یکشنبه 10 شهریور 1392 00:27
بیزار باش از معشوقی که اسم هرزگی هایش را بگذارد “آزادی” اسم نگرانی هایت را بگذارد “گیر دادن” و برای بی تفاوتی هایش “اعتماد داشتن به تو” را بهانه کند …
-
باران
شنبه 9 شهریور 1392 00:40
تلنگر کوچکیست باران … وقتی فراموش میکنیم آسمان کجاست
-
جان کندن
شنبه 9 شهریور 1392 00:32
این روزها ساکت که بمانی… می رود به حساب جواب نداشتنت عمرا اگر بفهمند داری جان میکنی تا احترامشان را نگه داری …..!
-
وعده
جمعه 8 شهریور 1392 22:34
پادشاهی در یک شب زمستانی در کاخ یکی از نگهبانان را دید و گفت:سردت نیست؟ گفت:عادت دارم. شاه گفت:میگویم برایت لباس گرم بیاورند…. شاه فراموش کرد و صبح جنازه نگهبان را یافتند که روی دیوار قصر نوشته بود: . . . من به سرما عادت داشتم وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد…!
-
الــــــهـــــــــــــــــــــِِی
جمعه 8 شهریور 1392 22:24
منو به حال من رها مکن!!!
-
دیوار کوتاه من
جمعه 8 شهریور 1392 22:19
اندکی که نگاه می کنم آجرها کم نیست من خود ، دیوار ها را کوتاه چیدم کوتاه چیدم تا سدی نسازم کوتاه چیدم ؛ که خانه بزرگتری برای قلبم بسازم خانه ای بزرگ با دیوار های کوتاه پس تو ای غریبه ، ای دوست ، ای آشنا اگر دیوار من کوتاه است اگر دلم را بزرگ کردم که نرنجانم و نرنجم رحم کن ، سنگ در این خانه نینداز تا خانه ام ، سنگفرش...
-
زندگی...
جمعه 8 شهریور 1392 22:07
زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست اضطراب وهوس دیدن و نادیدن نیست زندگی خوردن و خوابیدن نیست زندگی جنبش جاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغازحیات تا به جایی که خدا می داند. زندگی چون گل سرخی است پر از خار و پر از برگ و پر از عطر لطیف …
-
خدا …
جمعه 8 شهریور 1392 22:01
روزهای بدی در زندگی آدم می رسد که هیچ کسی حتی نمی پرسد: ” خوبی ؟ ” برای چنین روزهای بدی نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست … خدا …
-
فقط به خاطر خودت … !!!
جمعه 8 شهریور 1392 21:58
به یاد داشته باش ! هروقت دلتنگ شدی ؛ به آســـــمان نگاه کنی … کسی هست که عاشقانه تو را دوست دارد و منتظر توست ، اشک های تو را پاک می کند ! ودست هایت را صمیمانه می فشارد …. تو را دوست دارد فقط به خاطر خودت … !!!
-
بعضی یک ها
جمعه 8 شهریور 1392 21:56
گاهی با یک قطره لیوانی لبریز میشود… گاهی با یک کلام قلبی آسوده و آرام می گردد…. گاهی با یک کلمه یک انسان نابود میشود….. گاهی با یک بی مهری دلی… میشکند…. و گاهی….. مراقب بعضی یک ها باشیم… که در عین نا چیزی …..همه چیزند…!
-
ﺍﻧﻘﻀﺎ
پنجشنبه 7 شهریور 1392 00:22
ﺗﺎﺭﯾــﺦ ﺍﻧﻘﻀﺎﯾــﺖ ﮐــﻪ ﺳــﺮ ﺑﺮﺳــﺪ ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﻌﻢ ﻗﺒﻞ ﺭﺍ ﻧﺪﻫﯽ ﺍﺯ Call ﺗﺒــﺪﯾﻞ ﻣﯿﺸــﻮﯼ ﺑــﻪ Missed Call ﺑﻬﻤﯿــﻦ ﺭﺍﺣﺘــﯽ !…..
-
کمی دروغ بگو پینوکیو
چهارشنبه 6 شهریور 1392 23:59
کمی دروغ بگو پینوکیو…… دروغ های تو قابل تحمل ترند…. به خاطر کودکی بود و شیطنت… به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی، که ببینی یک دروغ چه ها میکند…. اینجا آدمها دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود به بهای یک دل شکستن… اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود… اینجا ادمها دروغ های شاخ دار میگویند بعد دماغ...
-
راز دل
چهارشنبه 6 شهریور 1392 23:03
ساکت کنار رازهایت بنشین زمزمه ی تنهایی ات را با دلت بگو به اشک راه سفر بیاموز و به درد بگو راهی نیست صــبـــر باید کرد ، صـــبـــر . . . .
-
این شهر
چهارشنبه 6 شهریور 1392 22:44
ایـטּ شـہـر شہـر قـصـہ هـای مـادربـزرگ نـیـسـت ڪـہ زیـبـا و آرام بـاشـد (!) آسـمـانـش را هـرگـز آبـی نـدیـده ام مـטּ از ایـنـجـا خـواهـم رفـت و فـرقـی هـم نـمـی کـنـد ڪـہ فـانـوسـی داشـتـہ بـاشـم یـا نـہ . . . ڪـسـی ڪـہ مـی گـریـزد از گـــُم شـدטּ نـمـی تـرسـد
-
باور کن
چهارشنبه 6 شهریور 1392 22:29
باور کن باور کن معجزه پرواز را حکمت سقوط را سجده کن خدای ابر را ببوس خار را یادت باشد از خار گلایه نکنی رنج خار بودن او را بس است بتوان و باور کن عطر زندگی را و به گوش باش ترانه شمعدانیها را
-
کفش ها...
چهارشنبه 6 شهریور 1392 22:18
هیچ وقت به کفشاتون نگاه کردین ؟ دو همراه دو عاشق با هم کثیف میشن با هم تمیز میشن با هم با آب بارون خیس میشن اگه یکیشون نباشه اون یکی زندگی براش بی معنی میشه…! ای کاش می شد بعضی هارو سر کلاس کفش ها نشوند؛ شاید یاد می گرفتن...
-
اشتباه بزرگ...
چهارشنبه 6 شهریور 1392 01:46
چه اشتباه بزرگیستـــــ تلخ کردن لحظاتـــــ زندگیمان برای کسی که در دوری ما شیرین ترین لحظاتــــــ زندگی اش را سپری می کند . . . !
-
پیر مرد و گره...
چهارشنبه 6 شهریور 1392 01:40
داستان زیر از مولاناست: پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود...
-
بعضی ...
چهارشنبه 6 شهریور 1392 01:30
هـمـیـشـه در زنــدگــی زمــان هـایـی وجـود دارد کـه باید بـیـخـیـال بــود …باید گـــــذشــــــت باید بُــــــــریـــــــــد نــه ایــنـکـه ژســـت روشـنـفـکـرانـه بگیریم ! نـه ! امـا هـرچـه کـه مـقـاومـت کـنـیـم, بــاز هـم : بــعـــضـی چـیــز هـا را نــمـی تــوان آمـوخـت بــعــضــی حـــــرف هــا را نـمـی تـوان گــفت و...
-
«مشکلاتی که ریشه در گذشته ما دارند»
سهشنبه 5 شهریور 1392 01:06
رام کنندگان حیوانات سیرک برای مطیع کردن فیلها از ترفند ساده ای استفاده می کنند.زمانی که حیوان هنوز بچه است، یکی از پاهای او را به تنه درختی می بندند. حیوان جوان هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را از بند خلاص کند اندک اندک این عقیده که تنه درخت خیلی قوی تر از اوست در فکرش شکل می گیرد. وقتی حیوان بالغ و نیرومند شد ،کافی...
-
گربه مزاحم
سهشنبه 5 شهریور 1392 01:01
در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آن ها می شد. بنابراین استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد . این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن معبد شد . سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت . گربه هم مرد . راهبان آن معبد گربه...
-
پا
دوشنبه 4 شهریور 1392 02:00
شنیده بودم “پــــا” ، قــلب دوم است… امّا باور نداشتم… تا آن زمان که فهمیدم، … وقتی دل مانـــدن ندارم پای ایستادن هم نیست!ا
-
گاهی
دوشنبه 4 شهریور 1392 01:32
ادم ، گاهی باید ، شک کند ، به خودش که ، شاید نبوده ، و ، نباشد ، هیچ وقت از بس که دیده نمی شود ..
-
سنگ و نا صاف / صاف و سنگین
دوشنبه 4 شهریور 1392 00:44
نمیدونم دلیل پایداری و لیز نخوردن سنگهای رو شیب تند کوه سنگینی اوناست یا صاف نبودنشون!! شایدم چون سنگن هنوز سرجاشونن…یعنی صاف باشی لیز میخوری؟؟!! تو دنیای کنونی این غیر قابل انکاره مگه نه؟!!! یا باید سنگ باشی و نا صاف…با باید صاف باشی و سنگین
-
نگاه مثبت
دوشنبه 4 شهریور 1392 00:34
نقل قولی از یکی از اساتید دانشگاه : " چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم، سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد . دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی...
-
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ!
شنبه 2 شهریور 1392 01:25
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻫﻤﯿﻦ “ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ” ﻫﺎ “ﻋﺰﯾﺰﻡ” ﻫﺎ “ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢ” ﻫﺎ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ! ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﺎ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ ! ﻫﻤﯿﻨﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ! ﻫﻤﯿﻨﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ “ﺁﺷﻖ” ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺍﺩﺍﯼ”ﻋﺎﺷﻖ” ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪ! ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻋﺸﻖ! ﺑﺎﺯﻫﻢ ﺳﺮﺵ ﮐﻼﻩ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ، ﻧﻪ ﻻﯾﻖ ﻋﺸﻘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ !
-
«۷ قانون که زندگی را زیباتر می کند»
شنبه 2 شهریور 1392 00:18
۱- با گذشته خود کنار بیائید تا حال شما را خراب نکند. ۲- آن چه دیگران در مورد شما فکر میکنند به شما ارتباطی ندارد. ۳- گذشت زمان تقریباً داروی هر دردی است؛ به زمان کمی فرصت دهید. ۴- کسی دلیل و مسئول خوشبختی شما نیست؛ خودتان مسئولید. ۵- زندگی خود را با دیگران مقایسه نکنید؛ ما هیچ خبر نداریم که زندگی آنها برای چه...
-
توان...
شنبه 2 شهریور 1392 00:09
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت ! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است… و این آب فایده ای ندارد…! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما آن هنگام...
-
دریا
جمعه 1 شهریور 1392 23:33
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود روی ساحل نوشت : دریا دزد کفش های من مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت : دریا سخاووتمندترین سفره هستی . . موج آمد و جملات را با خود شست… … تنها این پیام باقی ماند حرف های دیگران را در وسعت خویش حل کن تا دریا بمانی.
-
شایعه
جمعه 1 شهریور 1392 23:28
سال ها پیش، در شهری مسجدی بزرگ میساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند. پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه! کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت: چوب بیاورید! کارگر...